..مدیریت تحول،کارشناسی ارشد
به جمع ما خوش آمدید
دوست راستین کسی است که ...
زمانی که باید جایی دیگر باشد ....
برای خاطر شما در کنارتان بماند <img alt="" یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 7:41 :: نويسنده : م. صفری (مدیر بخش مقالات)
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
ادامه مطلب ... جمعه 18 اسفند 1391برچسب:حکایت مدیریتی +تحول قشم, :: 13:32 :: نويسنده : یک جمله از کوروش: افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند. سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:حکایت مدیریتی+تحول قشم, :: 15:50 :: نويسنده : در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت ، یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد: ادامه مطلب ... سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:حکایت مدیریتی+تحول قشم, :: 15:35 :: نويسنده : در سالهای دهه 1980، یک گروه موسیقی که تعدادی زیادی نمایش در سال اجرا میکرد، قراردادی با مفاد متعدد تنظیم کرده بود و برای عقد قرارداد با سالنهای نمایش از آن استفاده میکرد. در این قرارداد تمام جزئیات تکنیکی برق، تجهیزات صحنه نمایش و غیره قید شده بود و سالندار موظف بود طبق قرارداد همه آنها را به صورت خواسته شده به گروه موسیقی ارائه دهد.
ادامه مطلب ... سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:حکایت مدیریتی+تحول قشم, :: 12:19 :: نويسنده : یک روز آفتابی در جنگلی سرسبز خرگوشی بیرون لانه اش نشسته بود و با جدیت مشغول تایپ مطلبی با ماشین تحریر بود. روباهی که از آن حدود رد میشد توجهش جلب شد...
ادامه مطلب ... سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:حکایت مدیریتی+تحول قشم, :: 11:38 :: نويسنده : اینم یکی دیگه از حکایت های مدیریتی جالب که تغییر سرنوشت و مسیر زندگی بر اثر اتفاقات کوچک را نشان میدهد: مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام....
ادامه مطلب ... دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:حکایت مدیریتی+تحول قشم,دانشگاه آزاد قشم,مدیریت تحول,کارشناسی ارشد مدیریت تحول, :: 11:34 :: نويسنده : یک پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد يكي دوهفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه مدرسه هاباز شد.......
برای خواندن حکایت به ادامه مطب بروید ادامه مطلب ... چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:حکایت مدیریتی +تحول قشم, :: 15:40 :: نويسنده : گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند.
اگر شما به جای سوزنبان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی میگرفتید؟ ادامه مطلب ... پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:حکایتهای مدیرتی , :: 12:2 :: نويسنده : کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد.
برای خواندن حکایت به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ... بااحترام ،این روبان آبی تقدیم شما ادامه مطلب ... دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 8:3 :: نويسنده : م. صفری (مدیر بخش مقالات)
اوبونتو
یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود
اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی : من هستم، چون ما هستیم " *
هنگامی که فرمان دویدن داده شد ، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند: " اوبونتو"* ؛ به این معنا که: "چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند"؟
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : م. صفری (مدیر بخش مقالات) مشكلات امروز ما نبايد باعث شوند كه، ادامه مطلب ... شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 8:45 :: نويسنده : م. صفری (مدیر بخش مقالات) پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر…، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.» پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.» دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 7:25 :: نويسنده : مهدی هویدا ![]()
متن حکایتپائیز بود و سرخپوست ها از رئیس جدید قبیله پرسیدند که زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه. از آنجایی که رئیس جدید از نسل جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی سرخپوست ها چیزی نیاموخته بود. او با نگاه به آسمان نمی توانست تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود. بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را رعایت کند به افراد قبیله گفت که زمستان امسال سرد خواهد بود و آنان باید هیزم جمع کنند.
چند روز بعد ایده ای به نظرش رسید. به مرکز تلفن رفت و با اداره هواشناسی تماس گرفت و پرسید: «آیا زمستان امسال سرد خواهد بود؟» کارشناس هواشناسی پاسخ داد: «به نظر می رسد این زمستان واقعاً سرد باشد.» رئیس جدید به قبیله برگشت و به افرادش گفت که هیزم بیشتری انبار کنند. یک هفته بعد دوباره از مرکز هواشناسی پرسید: «آیا هنوز فکر می کنید که زمستان سردی پیش رو داریم؟» کارشناس جواب داد: «بله، زمستان خیلی سردی خواهد بود.» رئیس دوباره به قبیله برگشت و به افراد قبیله دستور داد که هر تکه هیزمی که می بینند جمع کنند. هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسی پرسید: «آیا شما کاملاً مطمئن هستید که زمستان امسال خیلی سرد خواهد بود؟» کارشناس جواب داد: «قطعاً و به نظر می رسد زمستان امسال یکی از سردترین زمستان هایی باشد که این منطقه به خود دیده است.» رئیس قبیله پرسید: «شما چطور می توانید این قدر مطمئن باشید؟» کارشناس هواشناسی جواب داد: «چون سرخپوست ها دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند.» نتیجه گیری: مدیران ناکارآمد به دلیل نداشتن دانش و تخصص لازم، مغرور بودن و خودخواهی، منفعت طلبی شخصی، انحصارطلبی و فراهم نکردن نظام های اطلاعاتی و تصمیم گیری مناسب، در بیشتر موارد مرتکب تصمیم های اشتباه و نابخردانه و شاید هم مغرضانه می شوند که هزینه های زیادی را به مجموعه تحت مدیریت آنان وارد می کند. اگر تصمیم های نادرست این گونه مدیران آغازگر چرخه معیوبی نیز باشد در این صورت اثرات منفی و مخرب این تصمیم ها بیشتر و بیشتر خواهد شد تا حدی که می تواند به بحران و یا نابودی سیستم منجر شود دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 7:24 :: نويسنده : مهدی هویدا پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت خدمات کامپیوتری استخدام شدند. جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : مهدی هویدا بسیاری از مدیران هستند كه ممكن است در كل مدیر خوبی به نظر بیایند اما با رعایت ریزنكات جالب ممكن است در مدیریت خود موفقتر هم باشند. لذا جهت مطالعه این نكات به ادامه مطلب رجوع بفرمایید.
جمعه 16 تير 1391برچسب:, :: 21:47 :: نويسنده : مهدی هویدا صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات آخرین مطالب
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |